وارشیداه کنانلغتنامه دهخداوارشیداه کنان . [ رَ ک ُ ] (ق مرکب ) وارشیداگویان : پای ناخوانده رسید و نفر مویه گران وارشیداه کنان راه نفر بگشائید.خاقانی .