ترجمه مقاله

وارسته

لغت‌نامه دهخدا

وارسته . [ رَ ت َ ] (اِخ ) شیخ قاسم نام داشت . صاحب تذکره ٔ صبح گلشن درباره ٔ وی چنین آرد: در گل زمین سخن تخم ریاحین نکات میکاشت از خاک هندوستان سرکشیده و عمرش در فرخ آباد به وارستگی بسر گردیده است . او راست :
کی احتراز ز چشمت دل خراب کند
چگونه مست ز میخانه اجتناب کند
دمی که زینت زین میشوی ز غایت شوق
به پای بوس تو قالب تهی رکاب کند.

(تذکره ٔ صبح گلشن ).


ترجمه مقاله