ترجمه مقاله

واخوردن

لغت‌نامه دهخدا

واخوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) رد شدن . مردود شدن . (یادداشتهای مؤلف ). || یکه خوردن . متحیر شدن . (یادداشتهای مؤلف ). آگاه شدن و هوشیار گشتن در چیزی و دقت کردن در آن .(ناظم الاطباء). || کردن کاری به زحمت . || ترحم کردن . (ناظم الاطباء). || ملاقات کردن . برخوردن . (آنندراج ) (بهار عجم ). || غم کسی را خوردن و در فکر کسی شدن . (شعوری ).
ترجمه مقاله