ترجمه مقاله

وابستن

لغت‌نامه دهخدا

وابستن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) بازبستن . مؤلف آنندراج گوید: مرکب است از وا که به معنی گشاده است و بستن که ضد آن است و این بر کسی یا چیزی مستعمل میشود که از یک سو گشاده و آزاد و از طرف دیگر بسته و پیوسته باشد همچون درآمدن مردی در گروهی و شمردن خود را از آن گروه یا منسوب داشتن خود را به خاندانی یا وانمودن خود را از مردمان شهری و کشوری چه اینهمه به ظاهر گشاده و آزادند مگر در نهان یک گونه بستگی دارند، در تازی نسبت و منسوب و انتساب باشد. (از فرهنگ فرنگ و ترکتازان هندی ازآنندراج ). اما باید دانست که «وا» در این ترکیب مزید مقدم است بستن ، متصل ساختن ، بند کردن :
در این دوران گرت زین به پسندند
زهی پشمین به گردن وانبندند.

نظامی .


|| اصطلاحی است در قمار: بستن و وابستن . رجوع به بازبستن شود.
ترجمه مقاله