ترجمه مقاله

هوی

لغت‌نامه دهخدا

هوی . (اِ) ترس و بیم . (آنندراج ) (برهان ). || کلمه ٔ افسوس است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). باد سرد. آه :
همه چشم پر آب و دل پر ز هوی
به طوس سپهبد نمودند روی .

فردوسی .


ترجمه مقاله