ترجمه مقاله

هوم

لغت‌نامه دهخدا

هوم . (اِخ ) نام مردی است از آل فریدون که در کوهی عبادت کردی . چون افراسیاب از کیخسرو مغلوب و منکوب ، روی پنهان کرده فرار گزید، در اراضی ترکستان و اقصای بلاد تاتار پنهان میزیست ، به جانب دربند افتاده در بیغوله ها به سر میبرد تا به کوهسار ارمن و بردع درافتاد. شب به غاری خزید و از غایت محرومی از مال و دولت بر خود نوحه میکرد و ناله میکشید. هوم که در آن حوالی بود به هوای ناله ٔ وی بر سر وی رفت و دانست که افراسیاب است که از بیم سپاه کیخسرو در زوایای جبل و شعاب قلل متواری است . با وی درآویخت و به حکم تقدیر بر وی غلبه یافت و او را بگرفت و ببست و سرانجام به دست کیخسرو کشته شد. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) :
کجا نام آن نامور هوم بود
بسی سال دور از بر و بوم بود.

فردوسی .


بیاویخته آن دو تن سخت دیر
به آخر ورا هوم آورد زیر.

فردوسی .


ترجمه مقاله