هنگفت
لغتنامه دهخدا
هنگفت . [ هََ گ ُ ] (ص ) گنده و سطبر و ضخیم . (برهان ) :
بهترین جامه ای بود هنگفت
مر مرا اوستاد چونین گفت .
فرستادم به خدمت رقعه ٔ وی
به دست پهلوی هنگفت و لمتر.
|| کنایه از بسیار هم هست و صاحب مؤیدالفضلا بجای نون تا آورده است که هتگفت باشد. (برهان ).
بهترین جامه ای بود هنگفت
مر مرا اوستاد چونین گفت .
فرستادم به خدمت رقعه ٔ وی
به دست پهلوی هنگفت و لمتر.
|| کنایه از بسیار هم هست و صاحب مؤیدالفضلا بجای نون تا آورده است که هتگفت باشد. (برهان ).