هم حال
لغتنامه دهخدا
هم حال . [ هََ ] (ص مرکب ) دارای حال و کیفیت عاطفی مشابه . هم حالت :
بخشود بر آن غریب همسال
همسال تهی نه ، بلکه هم حال .
غمی کآن با دل نالان شود جفت
به همسالان و هم حالان توان گفت .
بخشود بر آن غریب همسال
همسال تهی نه ، بلکه هم حال .
نظامی .
غمی کآن با دل نالان شود جفت
به همسالان و هم حالان توان گفت .
نظامی .