ترجمه مقاله

همچنین

لغت‌نامه دهخدا

همچنین . [ هََ چ ُ / چ ِ ] (ق مرکب ) هم چنین . هم چون این . به معنی نیز و هم است . بدینگونه . هم بدین وضع. (یادداشتهای مؤلف ) :
دگر دست لشکَرْش را همچنین
سپاهی بیاراست گرد و گزین .

فردوسی .


که ماهوی را بادتن همچنین
فکنده پر از خون به روی زمین .

فردوسی .


ببر همچنین نزد آن پهلوان
بدان تا شود شاد و روشن روان .

فردوسی .


بپوشید رویش به دیبای چین
که مرگ بزرگان بود همچنین .

فردوسی .


تا بدین هفت فلک سیر کند هفت اختر
همچنین هفت پدیدار کند هفت اورنگ .

فرخی .


هندو جواب داد که همچنین است . (کلیله و دمنه ).
مرا همچنین چهره گلفام بود.

سعدی (بوستان ).


همچنین در زمره ٔ توانگران . (گلستان ).
اگر همچنین سر به خوددربرم
چه دانند مردم که دانشورم ؟

سعدی .


ترجمه مقاله