ترجمه مقاله

هضوم

لغت‌نامه دهخدا

هضوم . [ هََ ] (ع اِ) آنچه طعام بگوارد. (یادداشت مؤلف ). داروی گوارش . (منتهی الارب ). هاضم . (اقرب الموارد). || (ص ) آنکه بسیار خرج کند مال را. (منتهی الارب ). خرج کننده ٔ مال . (از اقرب الموارد: هاضوم ). || ید هضوم ؛ دستی که نیکی کند به آنچه دارد. ج ، هُضُم .چنانکه گویند: فتیان هضم ؛ یعنی آنها که مال را خرج کنند. (از اقرب الموارد). ید هضوم ؛ دست بسیارعطا که هرچه یابد، بخشد. (منتهی الارب ). || رجل هضوم الشتاء؛ که مال خود را در آن شکند و خرج کند. || (اِ) شیر بیشه . (از اقرب الموارد). هاضم .
ترجمه مقاله