هدف
لغتنامه دهخدا
هدف . [ هََ ] (ع مص ) درآمدن در هدفة. (منتهی الارب ). دخول . (اقرب الموارد). || به پنجاه نزدیک گردیدن . || کسل مند گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سست شدن . (منتهی الارب ). ضعیف شدن . (اقرب الموارد). || شتافتن بسوی چیزی . (اقرب الموارد).