هامراه
لغتنامه دهخدا
هامراه . (ص مرکب ) (از: هام (= هم ) + راه ، مزید همراه ) به معنی همراه . رفیق . رفیق راه . رفیق سفر. (از برهان ) (از فرهنگ نظام ) (از ناظم الاطباء) :
سگ و گربه همسایه و هامراه
به دزدی شب و روز پویان به راه .
سگ و گربه همسایه و هامراه
به دزدی شب و روز پویان به راه .
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 226).