نیکی کنش
لغتنامه دهخدا
نیکی کنش . [ ک ُ ن ِ ] (ص مرکب ) نیک رفتار. نیکوفعال . مقابل بدکنش :
چو نیکی کنش باشی و بردبار
نباشی به چشم خردمند خوار.
بپرسیدش از راد و خردک منش
ز نیکی کنش مردم و بدکنش .
چو نیکی کنش باشی و بردبار
نباشی به چشم خردمند خوار.
فردوسی .
بپرسیدش از راد و خردک منش
ز نیکی کنش مردم و بدکنش .
فردوسی .