ترجمه مقاله

نیرنگ سازی

لغت‌نامه دهخدا

نیرنگ سازی . [ ن َ / ن ِ رَ ] (حامص مرکب ) شعبده بازی . شعبده گری . مشعبدی . تردستی . حقه بازی . عمل نیرنگ ساز. رجوع به نیرنگ ساز شود :
فغان زین چرخ کز نیرنگ سازی
گهی شیشه کند گه شیشه بازی .

نظامی .


شد از چشم فلک نیرنگ سازی
گشاد ابروی ها در دلنوازی .

نظامی .


به یک شعبده بست بازیش را
تبه کرد نیرنگ سازیش را.

نظامی .


- نیرنگ سازی کردن ؛ گربزی و محتالی کردن . حیله گری کردن . غدر کردن :
به ماری چو من مهره بازی مکن
نبرد آر و نیرنگ سازی مکن .

نظامی .


ترجمه مقاله