نکوخو
لغتنامه دهخدا
نکوخو. [ ن ِ ] (ص مرکب ) با حسن خلق . خلیق . خوش خلق . (یادداشت مؤلف ). نکوخوی :
زنده تر از آنید و به نیروتر ازآنید
والاتر از آنید و نکوخوتر از آنید.
بدخو شود از عشرت او سخت نکوخو
عاقل شود از عادت او سخت موله .
زنده تر از آنید و به نیروتر ازآنید
والاتر از آنید و نکوخوتر از آنید.
منوچهری .
بدخو شود از عشرت او سخت نکوخو
عاقل شود از عادت او سخت موله .
منوچهری .