نکوخواهی
لغتنامه دهخدا
نکوخواهی . [ ن ِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) عمل نکوخواه . صفت نکوخواه . خیرخواهی . خیراندیشی . رجوع به نکوخواه شود :
بر او نام نکوخواهی بماند
همان در نسل او شاهی بماند.
|| نصیحت . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نیک خواهی شود.
بر او نام نکوخواهی بماند
همان در نسل او شاهی بماند.
نظامی .
|| نصیحت . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نیک خواهی شود.