نوش آمیغ
لغتنامه دهخدا
نوش آمیغ. (ص مرکب ) آمیخته به شهد. (فرهنگ فارسی معین ). به نوش آمیخته . (یادداشت مؤلف ) :
همه به تنبل و بند است بازگشتن او
شرنگ نوش آمیغ است و روی زراندود.
همه به تنبل و بند است بازگشتن او
شرنگ نوش آمیغ است و روی زراندود.
رودکی .