ترجمه مقاله

نواخته

لغت‌نامه دهخدا

نواخته . [ ن َ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) تسلی داده شده . دستگیری شده . مهربانی کرده شده . (ناظم الاطباء). نوازش کرده شده . مورد نوازش و اکرام و تفقد قرارگرفته . نعت مفعولی از نواختن است . رجوع به نواختن شود.
- نواخته داشتن ؛ نواختن . نوازش کردن : وزارت مرا [ حسنک را ] دادند و نه جای من بود و به باب خواجه هیچ قصدی نکردم و کسان وی را نواخته داشتم . (تاریخ بیهقی ص 182).
|| (اِ) خیرات . (جهانگیری ). خیر و خیرات . (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تکلفات و انعامات (؟). (برهان قاطع) (آنندراج ).
ترجمه مقاله