ترجمه مقاله

نمی

لغت‌نامه دهخدا

نمی . [ ن ُم ْ می ی ] (ع اِمص ، اِ) ناراستی . دغلی . (منتهی الارب ). خیانت . (اقرب الموارد) (متن اللغة). || عیب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). || دشمنی . (منتهی الارب ). عداوت . (اقرب الموارد). || سرشت . (منتهی الارب ). طبیعت . (اقرب الموارد). رجوع به معنی بعدی شود. || گوهر مرد و نژاد آن . (از منتهی الارب ). جوهر واصل انسان . (از اقرب الموارد). طبیعت و گوهر انسان و اصل او. (از متن اللغة). نیز رجوع به معنی قبلی شود. || سنگ ترازو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پشیز. (مهذب الاسماء). زر مغشوش که در آن مس بوده باشد. (فرهنگ خطی ). پشیز یا درم که در آن آمیزش مس یا ارزیز باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). واحد آن نُمیّة است . (از نقود). کلمه ای است رومی . (از اقرب الموارد). ج ، نَمامی ّ . || احدی . کسی . یقال : ما به نمی ؛ یعنی کسی نیست در آن . (از منتهی الارب ). ای احد. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد) (از متن اللغة).
ترجمه مقاله