ترجمه مقاله

نمور

لغت‌نامه دهخدا

نمور. [ ن َ ] (ص مرکب ) بسیارنم . نمگین . || بوی نمور؛ بوی نم چنانکه درزیرزمین های مرطوب و نان و آرد مانده در رطوبت و کپره زده . از نم به معنی ندا و «َ-ور» به معنی دارنده و «َ-ور» از قبیل گنجور و رنجور و دستور. (از یادداشت مؤلف ). || جای نم دار. (از یادداشت مؤلف ). نمناک . نمدار. نموک . مرطوب . (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله