نظره
لغتنامه دهخدا
نظره . [ ن َ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) نظرة. یک نگاه . لمحه . یک بار نگریستن :
رای تو به یک نظره ٔ دزدیده ببیند
ظنی که کمین دارد در خاطر غدار.
نظره ٔ اولی نظره ٔ ابلهان است . (کلیله و دمنه ).
چنان به نظره ٔ اول ز شخص می ببری دل
که باز می نتواند گرفت نظره ٔ ثانی .
رای تو به یک نظره ٔ دزدیده ببیند
ظنی که کمین دارد در خاطر غدار.
(کلیله و دمنه ).
نظره ٔ اولی نظره ٔ ابلهان است . (کلیله و دمنه ).
چنان به نظره ٔ اول ز شخص می ببری دل
که باز می نتواند گرفت نظره ٔ ثانی .
سعدی .