ترجمه مقاله

نصیرالدین

لغت‌نامه دهخدا

نصیرالدین .[ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) محمودبن المظفربن ابی توبه ، ملقب به نظام الملک ، ظهیرالاسلام ، بهاءالدوله ، کافی الملک ،عین خراسان و نصیرالدین مکنی به ابوالقاسم ، از شعراو فضلای قرن ششم و از مشاهیر وزرای سلطان سنجر سلجوقی است . در سال 521 به وزارت رسید و به سال 526 هَ . ق . معزول و با فرزندش شمس الدین علی محبوس شد . عوفی آرد: «روایت کرده اند که اورا دو دوات بود... یکی دوات چوبین که فتاوی را جواب کردی و یکی زرین بود که توقیع ملک کردی » او راست :
در آب نشسته تشنه حلقی دارم
افکنده به زیر خویش دلقی دارم
زیبنده کسی نیست مرا در غربت
گرینده به شهر خویش خلقی دارم .
از دولت وجاه اوفتادم
در سایه ٔ چاه او فتادم
چون یوسف در غیابت الجب
بی هیچ گناه اوفتادم .
(از لباب الالباب چ نفیسی ص 75) (تعلیقات قزوینی ص 577). و نیز رجوع به تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج 2 ص 293 و تاریخ السلجوقیه ص 268 و تاریخ الخلفاء ص 199 شود.
ترجمه مقاله