نشاطمندی
لغتنامه دهخدا
نشاطمندی . [ ن َ / ن ِ م َ ] (حامص مرکب ) خوشی . عیش و طرب . عشرت . شادمانی :
بگذار که این اسیر بندی
روزی دو کند نشاطمندی .
زید از سر آن نشاطمندی
چون کوه گرفت سربلندی .
بگذار که این اسیر بندی
روزی دو کند نشاطمندی .
نظامی .
زید از سر آن نشاطمندی
چون کوه گرفت سربلندی .
نظامی .