ترجمه مقاله

نسق کردن

لغت‌نامه دهخدا

نسق کردن . [ ن َ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، سیاست کردن به بریدن گوش و بینی و یاقطع کردن دیگری از اعضای گناهکار را. (ناظم الاطباء). جزا کردن گناهی را. (یادداشت مؤلف ). || نسق کردن کسی را؛ پیش او نرفتن گاه ِ گذشتن بر او. او را نادیده گرفته گذر کردن . (یادداشت مؤلف ). || ترتیب دادن . منظم کردن . (از ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله