ترجمه مقاله

نزاری قهستانی

لغت‌نامه دهخدا

نزاری قهستانی . [ ن ِ ی ِ ق ُ هَِ ] (اِخ ) سعدالدین بیرجندی . شاعر اسماعیلی مذهب ایرانی است که در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم می زیسته است . تخلص خود را از نام المصطفی لدین اﷲبن المستنصر باﷲ خلیفه ٔ فاطمی مصر معروف به نزار گرفته است . وی گذشته از دیوان قصاید و غزلیات ، مثنویی به نام دستورنامه دارد. وفات وی به سال 720 هَ . ق . در بیرجند اتفاق افتاد. او راست :
نگاه می کنم از هرچه آفرید خدای
مراسه چیز خوش آمد در این سپنج سرای
یکی سماع و دویم باده و سیم شاهد
که اختیار همین هر سه کرد عالی رای .
آوازه درافتاد که تائب شدم از می
بهتان صریح است من و توبه ؟ کجا؟ کی ؟
از دوست قاصدی که پیام آوردبه دوست
انصاف می دهم که کم از جبرئیل نیست .
شکایتی بود، اما نمی توانم گفت
که هیچ خصم نکرد آنچه یار کرد و برفت .
بهشتی دوزخی کافر مسلمان هرچه می خوانی
خبر از خود ندارم عاشقم ، اینها نمی دانم .
بسیار عمرها و بسی روزگارها
بگذشت و کارها بنگشت از قرارها
وضعی نهاده اند ز مبدای کن فکان
کآن وضع مندرس نشود در هزارها
بر نقطه ٔ وجود که عشق است نام آن
از ذوق می کنند فلک ها مدارها
بسیار خشت کالبد جان آدمی
برهم نهاد دهر و فروریخت بارها.
رجوع به «از سعدی تا جامی » و ترجمه ٔ ج 3 تاریخ ادبیات براون ص 199 و آتشکده ٔ آذر چ سادات ناصری ج 2 ص 529 و مجمع الفصحا چ مصفا ج 3 ص 1358 شود.
ترجمه مقاله