ترجمه مقاله

ناظر مازندرانی

لغت‌نامه دهخدا

ناظر مازندرانی . [ ظِ رِ زَ دَ ] (اِخ ) طاهر (میرزا...) متخلص به ناظر. از شاعران قرن سیزدهم و از ملازمان شاهزاده ملک آرا است . او راست :
وفا از نیکوان جستن همانا
سراغ آب حیوان از سرابست .
سیم خود از سنگ خیزد اینک از اعجاز حسن
سنگ در سیم آن نگار سیمتن می پرورد.
هنگامه ٔ رستخیز خواهی
بنما رخ و محشری به پا کن
تا غیر به روز ما نخندد
روزی دو به هجرش آشنا کن .

(از مجمع الفصحا ج 2 ص 500).


ترجمه مقاله