ترجمه مقاله

نادلپذیر

لغت‌نامه دهخدا

نادلپذیر. [ دِ پ َ ] (ن مف مرکب ) هر آنچه خوشایند نباشد. (ناظم الاطباء). ناخوشایند. نادلنشین . نادلپسند. نامطبوع :
بدو گفت شاه ، ای زن آرام گیر
چه گوئی سخنهای نادلپذیر.

فردوسی .


بدو گفت طوس ای سپهدار پیر
چه گوئی سخن های نادلپذیر.

فردوسی .


تو بندوی را سر به آغوش گیر
مگو هیچ گفتار نادلپذیر.

فردوسی .


مرا این سخن بود نادلپذیر
چو اندیشه کردم من از هر دری .

منوچهری .


در این ژرف دریای نادلپذیر
تو افکندیم هم توئی دستگیر.

اسدی .


رجوع به نادلپسند شود.
ترجمه مقاله