ترجمه مقاله

ناجس

لغت‌نامه دهخدا

ناجس . [ ج ِ ] (ع ص ) بیماری که روی بهی ندارد. (آنندراج ). دردی که از آن خلاص نتوان یافت . (شمس اللغات ). نجیس . (منتهی الارب ). نجس . (المنجد). آن درد که از آن به نشود. (مهذب الاسماء). بیماریی که بیمار از آن به نشود. (بحر الجواهر).
- داء ناجس ؛ لایبراء منه . (المنجد) (اقرب الموارد). دردی که روی بهی ندارد. (ناظم الاطباء). مرض بی درمان و علاج ناپذیر.
ترجمه مقاله