میراث خوارگان
لغتنامه دهخدا
میراث خوارگان . [خوا / خا رَ / رِ ] (اِ مرکب ) ج ِ میراث خواره . میراث خواره ها. میراث خواران . ارث بران . وارثان :
خزینه داری میراث خوارگان کفر است
به قول مطرب و ساقی به فتوی دف و نی .
و رجوع به میراث خوار و میراث خواره شود.
خزینه داری میراث خوارگان کفر است
به قول مطرب و ساقی به فتوی دف و نی .
و رجوع به میراث خوار و میراث خواره شود.