ترجمه مقاله

میان جا

لغت‌نامه دهخدا

میان جا. (اِ مرکب ) مرکز. وسط. || کنایه است از مرکز زمین ، و قدما معتقد بودند کعبه مرکز زمین است :
کعبه همچون شاه زنبوران میانجا معتکف
عالمی گردش چو زنبوران غریوان آمده .

خاقانی .


ترجمه مقاله