ترجمه مقاله

مکحل

لغت‌نامه دهخدا

مکحل . [ م ُ ک َح ْ ح َ ] (ع ص ) سرمه سا. (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سرمه کشیده :
خواهی که به نور این حقیقت
چشم دل تو شود مکحل ...

فخرالدین عراقی (دیوان چ نفیسی ص 125).


دیده ٔ این عقل به نور هدایت روشن است و به کحل شریعت مکحل . (مصباح الهدایه چ همایی ص 56).
- مکحل کردن ؛ سرمه سودن . سرمه سا کردن : به سرمه ٔ سعادت دیده ٔ ادبارت مکحل کنیم . (مجالس سعدی ).
ترجمه مقاله