ترجمه مقاله

مکاس

لغت‌نامه دهخدا

مکاس . [ م ُ ] (اِ) نهایت تأکید و مبالغه کردن را گویند در کاری و معامله ای و طلبی که پیش کسی باشد و آن را به عربی استقصا خوانند. (برهان ). نهایت تأکید و مبالغه در کاری و ابرام و تقاضا. (ناظم الاطباء). در فرهنگ انجمن آرای ناصری نوشته که مکاس و مکیس به ضم اول به معنی تأکید و مبالغه کردن در معامله و به این معنی عربی است و به معنی خراج و باج گیرنده و عشور گیرنده که در فرهنگ جهانگیری آمده به کسر میم هم عربی است و ماکس اسم فاعل آن است یعنی ده یک گیرنده و خراج ستاننده . (آنندراج ). و رجوع به ماده ٔ قبل و مکیس شود. || زری و چیزی را گفته اند که به رسم دستور و باج و راهداری از آینده و رونده بگیرند. (برهان ). باج و راهداری . (ناظم الاطباء). || فاعل این عمل را نیز گفته اند که باج گیرنده و عشار و راهدار باشد. (برهان ). باج گیر و راهدار و تحصیل دار. (ناظم الاطباء). به این معنی مَکّاس و عربی است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و رجوع به مَکّاس شود. || در بیت زیر ظاهراً بمعنی آنچه که فروشنده پس از پایان معامله ٔ کلان خریدار را دهد بی دریافت بهائی :
شاه محمود آن خدیو کامگار
می خرید از بهر خود بنده هزار
پس ایاز پاکدل را آن زمان
در مکاس جمله بستد رایگان .

عطار(از فرهنگ نظام ).


|| توقف کردن صاحب کالا در بیع. (غیاث ) (آنندراج ) :
پذیرفت کالا چو نرخ تمام
مکاس فروشنده باشد حرام .

ملاهاتف (از آنندراج ).


و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
ترجمه مقاله