موی
لغتنامه دهخدا
موی . (اِ) مخفف مویه . مویه . گریه . ناله . (یادداشت مؤلف ). || مصیبت . بدبختی :
مرد گفت ای جوان زیباروی
به یکی موی رستی از یک موی .
رجوع به مویه شود.
مرد گفت ای جوان زیباروی
به یکی موی رستی از یک موی .
نظامی (هفت پیکر چ امیرکبیر ص 755).
رجوع به مویه شود.