مؤززلغتنامه دهخدامؤزز. [ م ُ ءَزْ زِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تأزیز. رجوع به تأزیز شود. || رعد غرش کنان . || آب جوشش کنان . || آسیای بانگ کنان . (ناظم الاطباء).