موزگک
لغتنامه دهخدا
موزگک . [ زَ / زِ گ َ ](اِ مصغر) موزه ٔ خرد. (یادداشت مؤلف ) :
کبک چون طالب علمی است در این نیست شکی
مسأله خواند تا بگذرد از شب سه یکی
ساخته پایکها را ز لکا موزگکی .
و رجوع به موزه شود.
کبک چون طالب علمی است در این نیست شکی
مسأله خواند تا بگذرد از شب سه یکی
ساخته پایکها را ز لکا موزگکی .
منوچهری .
و رجوع به موزه شود.