ترجمه مقاله

مهری

لغت‌نامه دهخدا

مهری . [ م ُ ] (ص نسبی ) منسوب به مهر. مهر کرده شده و تمغا زده شده . (ناظم الاطباء). || صره ٔ زر و سیم مهربرنهاده . (آنندراج ) :
از پس آنکه ز انعام جلال الوزرا
به تو هر ساله رسد مهری پانصدگانی .

فتوحی در مذمت انوری (از آنندراج ).


امیرعلاءالدین فرامرز مراصد دینار عطا کرد در حال مهری بیاوردند صد دینار نیشابوری در وی . (نظامی عروضی ، از آنندراج ).
ترجمه مقاله