ترجمه مقاله

منها

لغت‌نامه دهخدا

منها. [ م ِ ] (ع حرف جر + ضمیر) مأخوذ از تازی ، به معنی از آن ، که در تفریق حساب استعمال می کنند. یعنی موضوع شده از آن و تفریق شده از آن . (ناظم الاطباء).
- منها ساختن ؛ منها کردن . مفروق را از مفروق منه بیرون کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به ترکیب بعد شود.
- منها کردن ؛ افکندن . انداختن . کم کردن . استثناء کردن . وضع کردن . موضوع کردن . تفریق کردن . عددی را از عددی باقی فاضل کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا).
ترجمه مقاله