ممجد
لغتنامه دهخدا
ممجد. [ م ُ م َج ْ ج َ ] (ع ص ) به بزرگی نسبت داده شده و ستوده شده . (ناظم الاطباء). بزرگ کرده شده . (آنندراج ) :
یکی پند پیرانه بشنو ز سعدی
که بختت جوان باد و جاهت ممجد.
یکی پند پیرانه بشنو ز سعدی
که بختت جوان باد و جاهت ممجد.
سعدی .