ترجمه مقاله

مقعده

لغت‌نامه دهخدا

مقعده . [ م َ ع َ دَ ] (ع اِ) دبر و کون . (ناظم الاطباء): کسی را که مقعده بیرون آمده باشد سود دارد. (الابنیه چ دانشگاه ص 24). تراک مقعده را به هم فراز آرد. (الابنیه ایضاً، ص 32). بلیلج ... معده را قوی گرداند و رودگانی را خاصه معای مستقیم راو مقعده را. (الابنیه ایضاً ص 64). آبله ها را که از اندرون دهان برآید ببرد و آماس مقعده را همچنین . (الابنیه ایضاً ص 112). و رجوع به مَقعَدَة و مقعد شود.
ترجمه مقاله