ترجمه مقاله

مقعدات

لغت‌نامه دهخدا

مقعدات . [ م ُ ع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مقعدة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مقعدة شود. || غوکها. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || چوزه ٔ مرغ سنگخوار پیش از آنکه برخیزد. (آنندراج ). بچه های مرغ سنگخوار پیش از آنکه برخیزد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله