ترجمه مقاله

مفکوک

لغت‌نامه دهخدا

مفکوک . [ م َ ] (ع ص ) رهاشده . آزادشده . || باز شده . گشادشده . || بسته نشده از تشدید. || معاف شده . (ناظم الاطباء). || جداکرده . جداشده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مفکوک شدن ؛ جدا شدن . منشعب شدن : آن جماعت چون دیده اند که مزاحفات بحور از سوالم مفکوک نمی شود پنداشته اند که همچنانکه سوالم بحور را دوایر لازم است مزاحفات را نیز دوایر باید. (المعجم چ قزوینی و مدرس رضوی چ 1 ص 66).
ترجمه مقاله