مفصول
لغتنامه دهخدا
مفصول . [ م َ ] (ع ص ) جداکرده شده . (ناظم الاطباء). جداشده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- قیاس مفصول . رجوع به قیاس مفصول و قیاس موصول شود.
- مفصول نتایج ؛ قسمی از قیاس مرکب باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ).
|| کودک از شیر باز کرده . مفطوم . (مهذب الاسماء). و رجوع به فصل شود.
- قیاس مفصول . رجوع به قیاس مفصول و قیاس موصول شود.
- مفصول نتایج ؛ قسمی از قیاس مرکب باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ).
|| کودک از شیر باز کرده . مفطوم . (مهذب الاسماء). و رجوع به فصل شود.