ترجمه مقاله

معنبر شدن

لغت‌نامه دهخدا

معنبر شدن .[ م ُ عَم ْ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به عنبر آغشته شدن .عنبر آلوده شدن . معطر گشتن . خوشبو شدن :
نوک کلک از شرح خلق او معنبر می شود
صدر شرع از فر جاه او مزین آمده ست .

جمال الدین عبدالرزاق .


معنبر شد از گرد او صیدگاه .

نظامی .


ترجمه مقاله