ترجمه مقاله

معزابة

لغت‌نامه دهخدا

معزابة. [ م ِ ب َ ] (ع ص ) مرد بی زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مردی که بی زنی وی دراز کشیده باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || زنی که بی شویی او دراز کشیده باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || دوربرنده ستور خود را از مردم و بسیار غایت باشنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه مواشی خودرا جای دور از مردم چراند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آنکه گوسفند را دور برد. (مهذب الاسماء).
ترجمه مقاله