ترجمه مقاله

معتصب

لغت‌نامه دهخدا

معتصب .[ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) صابر و خشنود به چیزی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شکیبا و صابر و خشنود و راضی . (ناظم الاطباء). و رجوع به اعتصاب شود. || کلاه بر سر نهنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || عمامه بر سر نهاده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || قوم عصبه عصبه شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). و رجوع به عصبه و اعتصاب شود.
ترجمه مقاله