ترجمه مقاله

معاذ

لغت‌نامه دهخدا

معاذ. [ م ُ ] (اِخ )ابن جبل بن عمروبن اوس انصاری خزرجی مکنی به ابوعبدالرحمن (20 قبل از هجرت - 18 هَ . ق .) از صحابه ٔ جلیل القدر و عالم به حلال و حرام بود و در جوانی اسلام آوردو در جنگهای بدر واحد و خندق حضور داشت و پیغمبر اورا پس از غزوه ٔ تبوک به عنوان قاضی و راهنما به سوی اهل یمن گسیل داشت و نامه ای به آنان فرستاد و چنین نوشت : «انی بعثت لکم خیر اهلی » و معاذ تا هنگام رحلت پیغمبر در یمن بود و چون ابوبکر به خلافت رسید به مدینه بازگشت و سپس با ابوعبیده ٔ جراح در جنگ شام شرکت کرد و چون ابوعبیده در عمواس به مرض طاعون دچار شد معاذ را به جای خود تعیین کرد. از او در صحیحین 157 حدیث نقل شده است . وی در اردن درگذشت . (از اعلام زرکلی ج 3 ص 1050) :
پرهیزگارتر ز معاذ جبل تویی
چه آنکه آشکاره و چه آنکه در نهان .

خاقانی .


چون باز به طاعت آیی از پاکدلی
یحیی بن معاذی و معاذ جبلی .

خاقانی .


ترجمه مقاله