مطهرة
لغتنامه دهخدا
مطهرة. [ م َ هََ رَ / م ِ هََ رَ ] (ع اِ) ظرفی که بدان طهارت کنند و آب دست دان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آبدستان . (دهار). آفتابه و ظرف آب که بدان وضو کنند. (غیاث ). ابریق . آفتابه . کوزه که در آن آب کنند و در سفر با خود دارند و به ستور یا کجاوه و پالکی یا ارابه آویزند و عوام الناس متاره گویند. قمقمه . ابریق چرمین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
در قوصره همی به سفر خواست رفت جان
ز آن برگرفت سفره ٔ درخورد و مطهره .
که بیاور مطهره اینجا به پیش
تا بشویم جمله را با دست خویش .
در طهارت زاهد عبدالحقی
از کلاه زردکش بین مطهره .
و رجوع به متاره شود.
- امثال :
مطهره به گرو رفته است ؛ به کسی اطلاق کنند که دارایی خود را از دست داده باشد.
|| غسلخانه . ج ، مطاهر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
در قوصره همی به سفر خواست رفت جان
ز آن برگرفت سفره ٔ درخورد و مطهره .
ناصرخسرو.
که بیاور مطهره اینجا به پیش
تا بشویم جمله را با دست خویش .
مولوی .
در طهارت زاهد عبدالحقی
از کلاه زردکش بین مطهره .
نظام قاری (دیوان چ استانبول ص 25).
و رجوع به متاره شود.
- امثال :
مطهره به گرو رفته است ؛ به کسی اطلاق کنند که دارایی خود را از دست داده باشد.
|| غسلخانه . ج ، مطاهر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).