مشمر
لغتنامه دهخدا
مشمر. [ م ُ ش َم ْ م َ ] (ع ص ) اسب تیزرفتار مستعد دویدن . (آنندراج ) (غیاث ). || خراب ویران . درهم . برچیده :
آن جنت ارم بین چون دود هنگ نمرود
وآن کعبه ٔ کرم بین چون بادیه مشمر.
مشمر بود ملک آن پادشاه
که او را نباشد خردمند پیش .
آن جنت ارم بین چون دود هنگ نمرود
وآن کعبه ٔ کرم بین چون بادیه مشمر.
شرف الدین شفروه .
مشمر بود ملک آن پادشاه
که او را نباشد خردمند پیش .
سعدی .