ترجمه مقاله

مشتواره

لغت‌نامه دهخدا

مشتواره . [ م ُش ْت ْ رَ / رِ ] (اِ) رنده ٔ درودگران که بدان چوب و تخته تراشند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رنده ٔ درودگران که دست گیرند و بدان چوب تراشند. (انجمن آرا). مشت رنده . (جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). || یک مشت از هر چیز، مراد از یکدسته گندم و جو و شالی . (آنندراج ) (انجمن آرا). مقدار یک مشت از هر چیز. (فرهنگ رشیدی ) (جهانگیری ). یک مشت از هر چیز و بعضی گویند یک دسته از شالی و گندم و جو درو کرده است که با چیزی بسته و در دست گرفته باشند، همچو پشتواره که بندند و در پشت گیرند. (برهان ) (از ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله