ترجمه مقاله

مشتمل

لغت‌نامه دهخدا

مشتمل . [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص )آن که در بر می گیرد و احاطه می کند و می گنجاند. دربرگیرنده . احاطه کننده . (ناظم الاطباء). گرداگرد فراگیرنده و بر بالای چیزی محیطشونده . (غیاث ) (آنندراج ). در بردارنده . حاوی . شامل : ... فرمان دهد تا بابی در این کتاب به نام من بنده مشتمل بر صفت حال من بپردازند. (کلیله و دمنه ). و به دقایق حیله ، گرد آن می گشتند که مجموعه ٔ سازند مشتمل بر... (کلیله و دمنه ). که این کتاب بر اظهار بعضی از آن مشتمل است . (کلیله و دمنه ). و این مجموعه را لباب الالباب نام نهاد واصول او مشتمل است بر دوازده باب . (لباب الالباب ).
- مشتمل بودن ؛ در بر داشتن . محتوی بودن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| آن که جامه در خود می پیچد. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله